- زنار بند
- کستی بند آنکه زنار بندد
معنی زنار بند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که زنار بر میان بندد
نوعی افسون که به وسیله آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید
چهار مفصل دو مفصل دست (آرنج) و دو مفصل زانو، چهار عنصر، دنیا
نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را می بندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند
زبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده،برای مثال ساقی به میان آر زبان بند خرد را / کاین هرزه درا صحبت ماقال برآورد (صائب - ۵۷۶)
زبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده،
((~. بَ))
فرهنگ فارسی معین
زبان بندنده، نوعی افسون که به توسط آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید
دو مفصل دست یا آرنج و دو مفصل زانو، چهار مفصل، کنایه از دنیا و چهار عنصر
کنایه از دنیا و عالم باشد
بکار گیرنده استعمال کننده: (پر اندیشه شد جان پولادوند که آن بند را چون بود کار بند)، عمل کننده اجرا کننده: (اگر پند ما را شوی کار بند همیشه بماند کلاهت بلند)، عامل کار گزار مامور، فرمانبردار مطیع. یا کار بند شدن، اطاعت کردن فرمانبرداری کردن
بند ناف نوزاد که آنرا قطع کنند
چشم بند، چشک پنام شعبده باز چشم بند، تعویذ برای دفع چشم زخم: نیست صاحب نظران را ز نظر بند گزیر نگذارند غزالان ز نظر مجنون را. (صائب فرنظا)، مسحور، حبس نظر: سرداران سپاه صادق خان را بسلطنت مرجوح دانسته ابو الفتح خان (پسر کریم خان) را نظر بند و خود متقلد حکم و فرمانفرمایی گردیده در شیراز متوقف